ای کاش تورابینم ویک لحظه کنارت بنشینم و...

ای کاش تورا بینم ویک لحظه کنارت بنشینم ویک عمربرایت زسویدای دلم ناله پردرد سرایم واین جمله برای دل خودزمزمه دارم که توئی همدم ویارم توئی کل وجودم توئی مرهم دردم وتوئی آنکه چه باشی چه نباشی برایم همه عشقی وبازگویم به صدای سخن عشق که توای قادر هستی توای خالق یکتاتوای خالق دادار برایم نگهش دار زهر درد ومریضی وزهر آفت وناراحتی وسختی وآسان بنما برسرراهش همه اهل زمین را وزمان را ومکان را

وبگویم به چشمان خمارت به ابروی کمانت به آن جلوه زیبای جمالت که نگاهم کنی وباز ببینم که سکوت است درآن برق نگاهت چه سکوتی است پر از شعشعه عشق پر از حرف پراز صحبت پرراز وپراز رمز

چه سکوتی همه فریاد زبیداد زنامردی دوران زکج عهدی ایام زبی تابی قلبی پردرد وسخنی پر زتکاپو وکلامی پرمعنا که ای وای خدایا.... کجائیم وبه هرسونگرانیم

وصدافسوس که اکنون بجز از حیله ونیرنگ نبینم به جز مکر وفریب وسخن کذب نباشد که انگار همه عازم شهردیگری راهسپارند همه پر زهیاهو همه پر زسخنهای پر از حیله ونیرنگ

وای کاش توبودی که همه عالم وآدم به فدای نگه نافذ وآن صحبت دلچسب توای مهدی موعود